آشنایی با آداب و رسوم ماه رمضان در استان مرکزی
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۷۸۵۴۳۵
همشهری آنلاین: تغییر سبک زندگی موجب شدهاست تا برخی از خرده آیینهای بومی مربوط به ماه رمضان در نقاط مختلف کشور فراموش شوند. با این وجود، مردم استان مرکزی به دور از تاثیرپذیری از تغییرهای روزمره، در کنار فرایض و واجبات این ماه، برخی آیینهای قدیمی را هنوز گرامی میدارند و در ماه میهمانی خدا آنها را بهجا میآورند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیشواز رفتن
از رسمهای مردم استان مرکزی در رابطه با ماه رمضان، بهجا آوردن رسم پیشواز است. آنها در نیمه دوم ماه شعبان خود را برای رفتن به سوی ماه رمضان آماده میکنند. برخی از مومنان این استان، ۳ روز آخر و برخی هم آخرین روز ماه شعبان را روزه میگیرند.
کلوخاندازان
کلوخاندازان از رسمهای مردم استان مرکزی است که در ماه شعبان برگزار میشود. لازم به ذکر است که این آیین بیشتر بین مردم فراهان رواج دارد. برخلاف رسم مردم برخی از استانهای کشور که در این روز از خانه خارج میشوند و به طبیعت بیرون از شهر و روستا میروند، مردم فراهان در خانه یکی از بزرگان فامیل گرد میآیند و عصرانه میخورند. عصرانه هم شامل آش رشته است که میزبان تهیه دیده. البته این رسم بین سالخوردگان رواج دارد.
سحرخونی یا سحرخوانی
سحرخونی یا سحرخوانی هم از رسمهای ویژه ماه رمضان در استان مرکزی است. در گذشته که وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت مردم با بهجا آوردن این رسم در نیمههای شب، یکدیگر را برای تهیه و خوردن سحر از خواب بیدار می کردند. در شهرستان خمین رسم بود که نوجوانان مراسم سحرخوانی را اجرا کنند. آنها بر بام خانههای محله خود میرفتند و با کوبیدن بر پشت یک طبل و خواندن مناجات، رسم سحرخوانی را برگزار میکردند. مردم شهرستان دلیجان هم مانند مردم خمین این رسم را بهجا میآوردند و به آن «سحرخون» میگفتند. سحرخوانان دلیجانی هرچه به زمان اذان نزدیکتر میشدند، ریتم نواختن طبل را تندتر میکردند تا مردم بدانند تا اذان چقدر فرصت دارند.
اذان گفتن بر پشتبامها
مردم استان مرکزی بهویژه شازندیها و فراهانیها -ا لبته آنهایی که صدای خوبی دارند- طبق آیینی قدیمی سحرگاهان و هنگام افطار بر پشت بامها میروند و اذان میگویند. گفتن اذان صبح در ماههای دیگر سال نیز بین آنها مرسوم است.
اهو اهو در محلات
خورهه یک منطقه باستانی در شهرستان محلات است. مردم این منطقه در دینداری شهره هستند. آنها همه ساله در ماه مبارک رمضان و شب تولد امام حسن(ع) مراسمی را برگزار میکنند که به "اهو اهو" معروف است. براساس این سنت قدیمی با تاریکشدن هوا نوجوانان و کودکان به صورت گروههای مختلف به در خانهها میروند و یکی از آنها با صدای بلند شعری میخواند و دیگران در همسرایی با او «اهواهو» میگویند و از صاحبان خانهها آجیل و تنقلات طلب میکنند.
مراسم شبهای نیمه
در مناطق روستایی دلیجان و نراق به ویژه در سینقان و خاوه از سیزدهم تا پانزدهم ماه رمضان را «شبهای نیمه» میگویند. رسم بوده در این شبها بعد از افطار، کودکان و نوجوانان به صورت دستهای کوچک در کوچهها راه بیفتند و در خانهها را بزنند و از صاحبان خانه آجیل و خشکبار بگیرند.
مجالس ختم قرآن مجید
جلسات ختم قرآن مجید در همه نقاط استان برگزار و معمولا جلسههای ختم قرآن بانوان در خانهها و آقایان در مساجد برپا میشود.
خوردنیهای ماه رمضان
سفره افطاری ماه رمضان در استان مرکزی به نوبه خود مورد توجه است. بانوان ضمن تهیه شام افطاری، پخت انواع آش و فرنی را هم در برنامههای روزانه خود دارند. همچنین برخی بانوان اراکی هنور رسم دارند برای سفره افطاری انواع شیرینی مانند «زولبیا و گوش فیل» و «فتیر» را در خانه تهیه کنند. معمولا فتیر را با شیر گرم صرف میکنند و خوردن شیره انگور هنگام افطار و سحر هم در این استان مرسوم است.
شب افطاری
«شب افطاری» عنوان رسمی است که در استان مرکزی برگزار میشود و در این رسم خانواده تازهداماد، غذای افطاری، طبقی شیرنی، زولبیا و هدیه مخصوص آماده میکند و به خانه نوعروس میفرستد.
نخلگردانی در نراق
شبهای نوزدهم و بیست و یکم ماه رمضان مصادف با سالگرد ضربت خوردن و شهادت حضرت علی(ع) با برگزاری مراسم سوگواری در استان مرکزی همراه است. روز بیست و یکم رمضان هم اهالی نراق مانند عزاداری امام حسین (ع) نخلگردانی میکنند و به عزاداری میپردازند. در شبهای قدر مراسم شبزندهداری و خواندن دعای جوشن کبیر در همه نقاط استان رایج است.
فضیلت شبهای قدرالمترانی در ساوه
«المترانی» عنوانی آیینی مربوط به ماه رمضان است که همه ساله در ساوه و در آخرین شبهای رمضان و بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء از سوی جوانان برگزار میشود. آنها مقابل خانههای بستگان و آشنایان جمع میشوند، شعری میخوانند و نام یکی از اهالی آن خانه را که در مراسم المترانی شرکت دارد به زبان میآورند. شرکتکنندگان سپس با گفتن «یاثواب، یاجواب» از صاحبخانه شیرینی طلب میکنند.
عید فطر
صبح روز عید سعید فطر هم مومنان روزهدار و نمازگزاران در مساجد و مصلاها حضور مییابند و با خواندن نماز این عید یک ماه روزهداری را جشن میگیرند و این روز مبارک را به هم تبریک میگویند. در برخی مناطق روستایی هم رسم است که بعد از اقامه نماز، مردم پیشنماز مسجدشان را تا در خانهاش مشایعت می کنند.
بهترین اعمال در شب و روز عید فطر کد خبر 502386 برچسبها مجله سنتهای رمضان مجله سفر به استان مرکزیمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: ماه رمضان مردم استان مرکزی استان مرکزی ماه رمضان خانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۷۸۵۴۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این شهید حتی موقع به دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی میآید ماحصل گفتگو با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بودبنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمهخدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدسهمرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیرقبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدرخیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499